90/6/19
6:36 ع
کتاب «ولایت فقیه» که اینک متن مصحح آن همراه با پانوشتههاى توضیحى و مجموعهاى از فهرستها به جامعه اهل فضل و تحقیق و مشتاقان آثار حضرت امام تقدیم مىگردد، مجموعه سیزده سخنرانى است که حضرت امام خمینى، سلام اللَّه علیه، در فاصله سیزده ذیقعده 1389 تا دوم ذیحجه 1389) مطابق با 1/ 11/ 1348 تا 20/ 11/ 1348 ش. (در ایام اقامت در نجف اشرف ایراد فرمودهاند. این سخنرانیها در همان ایام به صور مختلف، گاهى کامل و گاه به صورت یک یا چند درس تکثیر و منتشر شده است. و در پاییز 1349 ش. پس از ویرایش و تأیید حضرت امام براى چاپ آماده گردید و نخست توسط یاران امام در بیروت به چاپ رسید و پنهانى به ایران فرستاده شد و همزمان براى استفاده مسلمانان انقلابى به کشورهاى اروپایى و امریکا و پاکستان و افغانستان ارسال گردید.
این کتاب قبل از پیروزى انقلاب اسلامى نیز در سال 1356 ش. در ایران با نام «نامهاى از امام موسوى کاشف الغطاء» به ضمیمه «جهاد اکبر» چاپ شدهاست. کتاب «ولایت فقیه» همچون دیگر آثار امام خمینى در رژیم شاه در صدر لیست کتب ممنوعه قرار داشت و چه بسیار بودند کسانى که به جرم چاپ و تکثیر این کتاب و حتى به جرم همراه داشتن و یا مطالعه این اثر به زندان افتاده و زیر شکنجه قرار مىگرفتند ولى على رغم فشار ساواک و تضییقات رژیم شاه، جانبدارى از اندیشه حکومت اسلامى که مبانى فقهى آن در کتاب حاضر به وسیله حضرت امام خمینى تبیین گردیده بود به سرعت در میان نیروهاى مسلمان و انقلابى در حوزههاى علمیه، دانشگاهها و دیگر مراکز گسترش یافت و ایده تشکیل حکومت اسلامى بر اساس ولایت فقیه به عنوان یکى از اصلىترین آرمانهاى قیام پانزده خرداد و نهضت امام خمینى جلوهگر شد. فقها در باب ولایت فقیه معمولًا به تناسب مورد در ابواب مختلف فقه بحثهاى کوتاهى کردهاند و گر چه بعضى بسیار مختصر و برخى به تفصیل بیشتر به موضوع پرداختهاند اما یک بحث منظم و جامع در این مورد در کتب فقهى قدما دیده نمىشود کهدلیل آن را مىبایست در شرایط سیاسى و اجتماعى حاکم بر تاریخ گذشته ممالک اسلامى و سلطه حکومتهاى جائر و عدم امکان طرح چنین مباحثى به لحاظ مهیا نبودن شرایط حاکمیت فقها جستجو کرد. در عین حال قطع نظر از اختلاف آراى فقهاى شیعه در محدوده اختیارات و شئون ولایت فقیه در زمان غیبت، عموم فقها در اثبات نوعى ولایت براى فقیه جامع الشرایط اجمالًا اتفاق نظر دارند، که اخیراً در همین رابطه آراى فقها در باب ولایت و دامنه اختیارات آنها در زمان غیبت در ضمن کتابهایى چند گردآورى شده است. بر اساس منابع موجود مرحوم آیت اللَّه ملا احمد نراقى از علماى عصر قاجاریه در کتاب «عوائد الأیام» بیشتر و جامعتر از سایرین به این موضوع پرداخته است. ایشان ابتدا با تمسک به روایات متعدد، به طور کلى ثابت کرده است که در «عصر غیبت» فقیه در دو چیز حق ولایت دارد. 1- در همه امورى که پیامبر (ص) و ائمه (ع) در آنها صاحب اختیار بوده و ولایت داشتهاند مگر اینکه مواردى به دلیل شرعى استثنا شود. 2- در همه امورى که با دین و دنیاى بندگان خدا ارتباط دارد و باید انجام شود. ایشان در ادامه به ده مورد از شئونات ولایت فقها و از آن جمله: افتاء، اجراى حدود الهى، حفظ اموال یتیمان و مجانین و غایبین، تصرف در اموال امام معصوم (ع) و با استناد به آیات و و روایات و استدلالهاى فقهى توجه خاص کرده و به تفصیل بحث کرده است. «1» گر چه از مطالب اولیه مرحوم نراقى (رض) بر مىآید که او ولایت فقیه را شامل امر حکومت نیز مىدانسته است، اما خود در وجهى گسترده بر آن تصریح و تأکید نمىکند. پس از مرحوم نراقى، حضرت امام خمینى (س) تنها فقیهى است که علاوه بر بحث در این مورد مثل سایر فقیهان به تناسب مسائل مختلف، ولایت فقیه را در تصدى امر حکومت با همان معناى جامع و شامل، براى اولین بار با روشنى و تأکید و تصریح، تفصیلًا مورد بررسى و اثبات قرار داده است و چنانکه اشاره شد مبحث ولایت فقیه را یک بار به صورت شفاهى در طى سیزده جلسه در نجف اشرف تدریس نمودهاند که کتاب حاضر، صورت مکتوب و ویرایش شده همان درسهاست. و بار دیگر مبحث ولایت فقیه را در جلد دوم- از مجموعه پنج جلدى- «کتاب البیع» «2» تقریباً با همان سبک نوشتهاند. امام خمینى در کتاب «ولایت فقیه» با عنایت و تأکید بسیار، اصل «ولایت»- کهاساس و پایه تمام وظایف است- بخصوص ولایت در امر حکومت و جنبههاى سیاسى آن را مورد بررسى قرار دادهاند. و در این باب علاوه بر تبیین عوامل سیاسى و اجتماعى که سبب شده است تا این مهمترین موضوع اسلامى مورد بىاعتنایى قرار گیرد، ضمن بحثهاىاستدلالى بر همان روش متقن فقهى، به برنامهریزى عملى براى تحقق ولایت فقیه در امر حکومت با طرح کردن راههاى مشخص و قابل عملى نیز توجه داشتهاند. حضرت امام در این کتاب ابتدا به نقشههاى دشمنان که براى نابودى اسلام به معرض اجرا گذارده شده اشاره مىکنند و با بیانى مستدل به شبهاتى از قبیل اینکه اسلام در عصر تمدن و صنعت قادر نیست جامعه را اداره کند و یا اینکه موازین حقوقى آن براى حل مشکلات جامعه ضعیف و ناتوان است، پاسخ مىدهند و در همین رابطه اشاره مىکنند که القائات دشمنان در ایجاد زمینه لازم براى جدایى دین از سیاست حتى در حوزههاى علمیه نیز اثر کرده است به طورى که اگر کسى بخواهد درباره حکومت اسلامى سخن بگوید، باید تقیه کند. امام خمینى با اشاره به ضعفهاى داخلى و خودباختگى در برابر تمدن جدید که رهاورد تبلیغات استعمارگران بوده است، به حوزهها و طلاب جوان و اندیشمندان اسلام هشدار مىدهند که با جدیت تمام به وظایف سیاسى و اجتماعى خویش همت گمارند، و فریب این نقشهها و شبههها را نخورند زیرا اسلام با پیشرفت مادى مخالف نیست و مشکلات اجتماعى راه حلهاى اخلاقى و اعتقادى مىخواهد و اسلام دینى است جامع که قادر است تمامى مشکلات را حل کند مشروط به آنکه اندیشمندان و علماى اسلام به تلاش برخیزند. امام خمینى با بیان این واقعیت مسلّم تاریخى که پیامبر اکرم (ص) خلیفه تعیین کردهاست. این سؤال را مطرح مىکند که آیا تعیین خلیفه براى بیان احکام است؟ بیان احکام که خلیفه نمىخواهد. خلیفه براى حکومت است، براى اجراى مقررات و قوانین است. در اینجا مهم این است که ما به ضرورت تشکیل حکومت اسلامى معتقد شویم و در این صورت است که جایگاه خلیفه روشن مىشود. حضرت امام در این کتاب مواردى را به عنوان دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامى ذکر مىکنند که عبارتند از: 1- عمل پیامبر در تشکیل حکومت. 2- ضرورت استمرار اجراى احکام الهى که فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد بلکه براى همیشه است. 3- ماهیت و کیفیت قوانین اسلام که بدون حکومت قابل اجرا نیست. مثل: احکام مالى، دفاع ملى، و احکام حقوقى و جزایى. امام خمینى پس از بیان مستدل ضرورت حکومت اسلامى، به سابقه تاریخى انحراف از این اصل که به عصر بنى امیه بازمىگردد و در دوران بنى عباس ادامه مىیابد، اشاره مىکنند. با این بیان که روش آنان در حکومت شیوهاى ضد اسلامى و به صورت نظام شاهنشاهى ایران و امپراتورى روم و فراعنه مصر بود و در دورانهاى بعد نیز به همان اشکال غیر اسلامى ادامه یافت. حضرت امام تأکید مىکند که عقل و شرع بر قیام براى تغییر این وضع حکم مىکنند پس وقوع یک انقلاب سیاسى ضرورت مىیابد و علاوه بر ضرورت جلوگیرى از حکومت طاغوتى و لزوم ایجاد زمینه لازم براى حکومت اسلامى و پیاده شدن احکام اسلام، لزوم وحدت امت اسلامى که بر اثر عوامل گوناگون داخلى و خارجى دچار تفرقه شده و نیز لزوم نجات مردم مظلوم و محروم که از تکالیف الهى مسلمین و بخصوص علما مىباشد، انجام یک انقلاب سیاسى را ضرورى مىسازد. امام خمینى در ادامه با ذکر روایتى از فضل بن شاذان در فلسفه تشریع حکومت، به لزوم تشکیل حکومت از نظر اخبار و روایات مىپردازد. بخش مهمى از کتاب «ولایت فقیه» به بیان فرق حکومت اسلامى با سایر حکومتها اختصاص یافته است و به این نکته اشاره شده است که حکومت اسلامى نوع خاصى از حکومت مشروطه است یعنى مشروط به قوانین اسلام؛ بدین جهت از نظر امام خمینى وظیفه قوه مقننه و مجالس قانونگذارى در واقع برنامهریزى براى وزارتخانههاى مختلف و تشکیلات حکومت در محدوده احکام اسلامى است نه قانونگذارى مصطلح در سایر حکومتها. حضرت امام در ادامه مباحث ولایت فقیه به شرایط زمامدار که مستقیماً ناشى از طبیعت طرز حکومت اسلامى است اشاره مىکند و مىفرماید: پس از شرایط عامه مثل عقل و تدبیر براى زمامدار دو شرط اساسى وجود دارد که عبارتند از: علم به قانون و عدالت. ولایت فقیه در عصر غیبت موضوع مباحث بعدى کتاب است. امام خمینى با تکیه بر مطالب گذشته مىفرمایند: «اکنون که دوران غیبت است و از طرفى بنا است احکام اسلام اجرا شود و از طرف دیگر از طرف خداى متعال کسى براى اجراى احکام تعیین نشده است، تکلیف چیست؟» و سرانجام پس از بررسى این موضوع چنین نتیجه مىگیرند که «خداوند خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان [شروع غیبت] حضرت صاحب (ع) موجود بود براى بعد غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علمبه قانون و عدالت باشد در عده بیشمارى از فقهاى عصر ما موجود است، اگر با هم اجتماع کنند مىتوانند حکومت عدل عمومى در عالم تشکیل دهند» و بعد به این مطلب اشاره مىکنند که ولایت فقیه یک امر اعتبارى عقلایى است و تمام اختیاراتى که پیامبر و ائمه براى اداره جامعه داشتهاند براى فقیه جامع الشرایط نیز ثابت است و این ولایت «واقعیتى جز جعل ندارد و فى حد ذاته شأن و مقامى نیست بلکه وسیله انجام وظیفه اجراىاحکام است». حضرت امام پس از این مباحث به هدفهاى عالى حکومت و خصال لازم براى حاکم اشاره مىکنند و با ذکر اخبار و استدلال بر آنها به اثبات ولایت براى فقیه در معناى تصدى حکومت مىپردازند که قسمت اعظم این کتاب را همین مباحث تشکیل مىدهد. بخش پایانى کتاب به ضرورت برنامهریزى مبارزه طولانى براى رسیدن به این هدف الهى اختصاص یافته است. امام خمینى در این قسمت ابتدا به مسأله تبلیغات و تعلیمات و اهمیت و ضرورت آنها اشاره مىکنند و مىفرمایند: باید اجتماعات در خدمت این دو امر قرار گیرد. باید در این مورد مثل عاشورا برخورد شود باید کارى کرد که راجع به حکومت اسلامى موج به وجود آید و اجتماعات بر پا گردد. و نباید منتظر بود که زود به نتیجه برسد بلکه باید به یک مبارزه طولانى همت گماشت. لزوم پرداختن به امور آموزشى و تبلیغاتى، اصلاح حوزهها، از بین بردن آثار فکرى و اخلاقى استعمارى، اصلاح مقدسنماها، تصفیه حوزهها و طرد آخوندهاى دربارى و اقدامهاى عملى براى براندازى حکومتهاى جائر، از جمله مسائلى است که در قسمت نهایى کتاب مطرح شده است.